گروه بینالملل پایگاه خبری حیات - مهدیه چوپانی: ایالات متحده آمریکا طی صد سال اخیر بارها در نقاط مختلف جهان دست به مداخله نظامی، کودتا و اشغال زده است.
این اقدامات با شعارهایی همچون «حفظ امنیت»، «مبارزه با تروریسم» یا «مقابله با کمونیسم» صورت گرفت، اما واقعیتهای تاریخی نشان میدهد در اغلب موارد، انگیزههای ژئوپلیتیک و اقتصادی ـ از کنترل مسیرهای راهبردی تا تسلط بر منابع نفت، گاز و معادن ـ نقش اصلی را ایفا کردهاند.
در ادامه به بررسی تعدادی از تجاوزات صد سال اخیر امریکا میپردازیم که هر کدام از آنها به بهانهای متعددی صورت گرفته است.
در طول صد سال اخیر جهان بارها شاهد مداخلات نظامی و سیاسی آمریکا بوده است.
این اقدامات که گاهی در قالب جنگهای تمامعیار، گاه عملیات محدود و در مواردی به شکل کودتا و فشارهای اقتصادی صورت گرفته، همواره با انگیزههای همچون «حفظ امنیت»، «مبارزه با تروریسم» یا «دفاع از ثبات جهانی» توجیه شده است اما بررسیهای تاریخی و آماری نشان میدهد در پس این ادعاها، اهداف ژئوپلیتیک و اقتصادی ـ بهویژه دسترسی به منابع حیاتی ـ نقشی تعیینکننده داشته است.
تحلیلگران سه محور کلیدی را بهعنوان چرایی مداخلات آمریکا برمیشمارند. یکی از این محورها مسائل امنیتی و ایدئولوژیک است که در ظاهر مقابله با کمونیسم در نیمه قرن بیستم تا جنگهای موسوم به مبارزه با تروریسم در قرن بیست و یکم به وقوع پیوست.
یکی دیگر از محورها، اهداف اقتصادی و انرژیمحور است که بر تسلط بر منابع نفت، گاز، معادن فلزی و حتی زمینهای کشاورزی کشورهای هدف متمرکز بوده است. دسترسی آمریکا به منابع این کشورها و حفاظت از منافع شرکتهای بزرگ در پس بسیاری از این رخدادها دیده میشود.
همچنین اهداف راهبردی و ژئوپلیتیک یکی دیگر از دلایل مداخلات امریکاست که قصد دارد کنترل مسیرهای دریایی، کانالهای تجاری، پایگاههای نظامی و موقعیتهای جغرافیایی کلیدی را برعهده بگیرد.
بخش عمدهای از کشورهایی که هدف مداخله و تجاوزات آمریکا قرار گرفتند، دارای ذخایر عظیم نفت و گاز یا معادن استراتژیک بودهاند.
برخی از این کشورها تا حدود ۹ درصد ذخایر جهانی نفت را در اختیار داشتند، بعضی دیگر از بزرگترین دارندگان گاز طبیعی دنیا بودند و برخی نیز به دلیل منابع معدنی کمیاب مانند لیتیوم و مس اهمیت ویژهای پیدا کردند. در کنار آن، برخورداری برخی از این کشورها از زمینهای کشاورزی حاصلخیز و منابع غذایی هم عامل دخالت و حملات آمریکا محسوب شدهاند.
بر اساس گزارشهای بینالمللی، تلفات جانی این مداخلات و جنگافروزیهای آمریکا فاجعهبار بوده در برخی جنگها شمار قربانیان نظامی و غیرنظامی به میلیونها نفر رسیده است.
تنها در دو جنگ بزرگ نیمه دوم قرن بیستم، آمار تلفات غیرنظامیان بیش از ۲ میلیون نفر برآورد شده در مداخلات قرن بیست و یکم نیز بر اساس پروژههای پژوهشی معتبر، دستکم صدها هزار نفر کشته و میلیونها نفر آواره شدند.
غارت میراث تاریخی و آثار باستانی یکی از تبعات تکراری اشغال نظامی کشورها توسط آمریکا بوده است؛ نمونههای مستندی وجود دارد که نشان میدهد هزاران شیء تاریخی از این کشورها به تاراج رفته است.
آمریکا پس از مداخلات نظامی در کشورهای مختلف ازجمله کشورهای غرب آسیا اقدام به تاراج گنجینههای تاریخی این کشورها بهویژه ایران و عراق و مصر و ... در پوشش فعالیتهای باستانشناسانه کرده است.
علاوه بر این، منابع کلیدی از جمله حوزههای نفت و گاز کشورهایی که مورد مداخله، کودتا یا حمله نظامی آمریکا قرار گرفتهاند، بلافاصله پس از اشغال تحت کنترل مستقیم یا غیرمستقیم نیروهای آمریکایی قرار گرفته و قراردادهای کلان به شرکتهای چندملیتی با محوریت آمریکا واگذار شده است.
یکی از این کشورها، عراق بود که پس از حمله نظامی آمریکا به این کشور، منابع نفتی و ذخایر طلای آن توسط آمریکاییها به تاراج رفت. حتی فروش نفت عراق تحت کنترل آمریکا صورت میگیرد و تمام درآمدهای نفتی عراق به یک حساب در بانک فدرال رزرو نیویورک در آمریکا ریخته میشود و گفته میشود همچنان این روند ادامه دارد.
یک قرن گذشته نشان میدهد مداخلات آمریکا در هر شکل از جنگهای گسترده تا کودتا و عملیات محدود پیامدهای مشترکی از جمله نابودی زیرساختها، میلیونها قربانی، بیثباتیهای ماندگار و بهرهبرداری مستقیم یا غیرمستقیم از منابع داشته است.
اگرچه همواره توجیهات امنیتی یا انساندوستانه مطرح شده، اما واقعیت آماری و تاریخی نشان میدهد اهداف اقتصادی و ژئوپلیتیک بخش جداییناپذیر این سیاستها بودهاند؛ سیاستی که آرامش و امنیت جهانی را بیش از هر چیز قربانی کرده است.
یکی از معروفترین جنگهای آمریکا، جنگ ویتنام است. آمریکا اگرچه در ظاهر مقابله با نفوذ کمونیسم به ویتنام حمله نظامی کرد ولی برخورداری ویتنام از منابع و معادن و میلیونها هکتار خاکهای حاصلخیز و کمیاب، این کشور را به طعمهای دندانگیر برای آمریکا بدل میکرد.
بر اساس دادههای «سازمان زمینشناسی آمریکا»، ویتنام دومین دارنده و تولیدکننده تنگستن در دنیاست که یک فلز کمیاب و گرانبها به شمار میآید.
همچنین این کشور برخوردار از معادن روی، زغال سنگ، نیکل و بوکسیت است. ویتنام میلیونها هکتار اراضی جنگلی و زمین حاصلخیز کشاورزی دارد و دارنده عناصر خاکی بسیار کمیاب به شمار میرود.
همه اینها نشان میدهد که چرا آمریکا ویتنام را به عنوان هدفی برای تجاوز نظامی انتخاب کرده است.
جنگ ویتنام طولانیترین جنگ قرن بیستم آمریکا به شمار میرود. این جنگ حدود ۳ میلیون نفر کشته برجای گذاشت که بیش از ۲ میلیون نفر از آنها غیرنظامی بودند.
همچنین ایران در سال ۱۹۵۳ مورد تجاوز امریکا و سازمان سیا و سرویس اطلاعاتی این کشور قرار گرفت و دولت قانونی ایران با یک کودتای آمریکایی انگلیسی سرنگون شد. علت چه بود؟ مقابله با ملی شدن صنعت نفت در ایران و تداوم تسلط آمریکا و انگلیس بر نفت ایران!
آمریکا همچنین در سال ۱۹۵۴ گواتمالا را با کودتا علیه دولت مردمی و با بهانه جلوگیری از نفوذ کمونیسم به جنگ و بیثباتی رسانید اما علت اصلی و واقعیت، حفظ منافع کمپانی آمریکایی «یونایتد فروت» بود که زمینهای کشاورزی گستردهای در گواتمالا را در اختیار خود داشت.
پس از آنکه رئیسجمهور گواتمالا برای کاهش نابرابری اقتصادی و اجتماعی، طرحی را اجرایی کرد که بر اساس آن زمینهای این کمپانی آمریکایی مصادره و بین کشاورزان فاقد زمین تقسیم میشد، رسانههای آمریکایی رئیسجمهور گواتمالا را فردی کمونیست معرفی کردند.
آن سالها جنگ سرد در دنیا برقرار بود و هراسی از گسترش کمونیسم در جهان حاکم بود و همین مسئله به بهانهای برای آمریکا تبدیل شد که با محوریت سازمان سیا اقدام به کودتا در گواتمالا و سرنگونی دولت دموکراتیک این کشور و روی کار آوردن یک دیکتاتوری نظامی کند که منافع کمپانی آمریکایی یونایتد فروت تضمین شود.
این کودتا ضررها و آسیبهای غیرقابل جبرانی به اقتصاد و دموکراسی در گواتمالا وارد کرد و زمینهساز جنگهای داخلی در این کشور شد که سالهای طولانی ادامه داشت و باعث کشته و زخمی شدن هزاران نفر شد.
علاوه بر اینها، یک کودتای نظامی هم با حمایت مستقیم آمریکا علیه دولت منتخب شیلی بهدلیل سیاستهای چپگرایانه و ملیسازی صنایع به راه افتاد که هزاران قربانی برجای گذاشت.
شیلی رتبه نخست تولید مس و رتبه دوم تولید لیتیوم را در جهان دارد. شیلی ۲۶ درصد مس دنیا را تولید میکند و ۴۵ درصد ذخایر لیتیوم جهان را در اختیار دارد.
همچنین ۷ درصد تولید طلا و ۵ درصد تولید نقره در دنیا نیز متعلق به شیلی است و همه این منابع غنی این کشور را به لقمهای چرب برای آمریکا تبدیل میکند!
حمله آمریکا به پاناما نیز در سال ۱۹۸۹ صورت گرفت که هدف از آن سرنگونی رهبر وقت با بهانه مبارزه با قاچاق مواد مخدر بود که بیش از صدها کشته برجای گذاشت اما علت واقعی چه بود؟!
پاناما موقعیت جغرافیایی بسیار استراتژیکی دارد و نقطه اتصالی بین آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی به حساب میآید.
همچنین آبراههای مهم و استراتژیک به نام کانال پاناما که اقیانوسهای آرام و اطلس را به هم متصل میکند، در کشور پاناما قرار دارد که کارشناسان از آن با تعابیری مانند شاهراه استراتژیک جهان و کلید تجارت و ابزار قدرت یاد کردهاند.
دونالد ترامپ رئیسجمهور این روزهای آمریکا نیز در ماههای اخیر بارها خواستار مالکیت آمریکا بر کانال پاناما شده است.
از سوی دیگر، جنگ خلیج فارس که عملیاتی نظامی آمریکا برای عقب راندن عراق از کویت به شمار میرفت، با هدف تضمین جریان نفت خلیج فارس به نفع آمریکا بود که دهها هزار نظامی و غیرنظامی را به کام مرگ کشاند.
همچنین حمله نظامی به افغانستان (۲۰۰۱–۲۰۲۱) که طولانیترین جنگ تاریخ آمریکا محسوب میشود، به بهانه حملات ۱۱ سپتامبر و مبارزه با تروریسم آغاز شد و آمار تلفات به بیش از ۲۴۰ هزار کشته رسید که بسیاری از آنها غیرنظامی بودند.
اما مبارزه با تروریسم و حملات ۱۱ سپتامبر بهانهای بیش نبود. افغانستان به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص خود و قرار گرفتن در مسیر تاریخی جاده ابریشم و برخورداری از منابع و معادن غنی همیشه محل دعوای قدرتها در جهان بوده است.
افغانستان دارای معادن قابل توجه مس، زغال سنگ، آهن، نیوبیم، کبالت، طلا، مولیبدن، نقره، آلومینیوم، فلورسپات، اورانیوم، بریلیم، تالک و لیتیوم و حتی نفت و گاز است و همین منابع و معادن سرشار و غنی و چشمگیر باعث شده در دهههای گذشته از سوی قدرتهای دنیا ازجمله آمریکا مورد تجاوز نظامی و اشغال قرار بگیرد.
جنگ آمریکا در عراق (۲۰۰۳–۲۰۱۱)ْ نیز حمله با ادعای وجود سلاحهای کشتار جمعی در این کشور صورت گرفت که بعدتر مشخص شد این ادعا بیاساس بوده است. و دلیل اصلی آن تسلط آمریکا بر ذخایر نفتی عظیم عراق (حدود ۹٪ جهان) بود. تلفات حمله نظامی آمریکا به عراق بین ۲۰۰ هزار تا بیش از یک میلیون نفر تخمین زده شد.
جنگ لیبی در سال (۲۰۱۱) و حملات هوایی ناتو با محوریت آمریکا برای سرنگونی حکومت قذافی نیز به فروپاشی این کشور و جنگ داخلی منجر شد که آمار تلفات آن به دهها هزار نفر رسید. لیبی دارنده بزرگترین ذخایر نفت در قاره آفریقاست که منابع گازی قابل توجهی هم در اختیار خود دارد.
همچنین حملات نظامی آمریکا در یمن و پاکستان طی دهه اخیر نیز صدها قربانی غیرنظامی داشته است. از سوی دیگر جنگ و درگیری در سومالی که صدها کشته داشت، بخش اندکی از تجاوزات امریکا به شمار میرود.
گزارشها و آمارها نشان میدهد که در یک قرن گذشته، آمریکا در بیش از ۲۰ کشور مداخله مستقیم یا غیرمستقیم داشته است.
در اغلب این موارد، بهانههای امنیتی در سطح بینالمللی مطرح شد، اما بررسیها آشکار میسازد که منابع و معادن طبیعی و موقعیت ژئوپلیتیک کشورهای هدف در کانون تصمیمگیری قرار داشتهاند.
تلفات جانی این سیاستهای جنگطلبانه آمریکا بسیار سنگین بوده است. از میلیونها قربانی در شرق آسیا تا صدها هزار کشته در غرب آسیا و دهها هزار قربانی در آفریقا و آمریکای لاتین.
علاوه بر آن، غارت میراث فرهنگی، تاراج منابع طبیعی و معادن غنی و ثروت کشورها و ویرانی زیرساختها و بیثباتیهای سیاسی ـ اجتماعی در کشورهایی که مورد مداخله یا تجاوز و حمله نظامی آمریکا قرار گرفتند، تا امروز ادامه دارد.
در نتیجه، این مداخلات به روشنی نشان داده که سیاست خارجی آمریکا نه برای «امنیت جهانی» یا «حقوق بشر» بلکه برای تثبیت منافع اقتصادی و راهبردی خود طراحی شده؛ سیاستی که نهتنها آرامش و جان و ثروت و منابع ملتها، بلکه ثبات کل جهان را بارها قربانی کرده است.
آمریکا با این رویکرد، به عامل مهم بینظمی، بحران و جنگ در سراسر جهان تبدیل شده است.
انتهای پیام/
نظر شما